تكنيكهاي مديريت هيجانها
1. تكنيك ايست: هنگامي كه طوفان هيجانها، يعني: خشم، انزجار، تنفر و يا شادي تمام وجود ما را فرا ميگيرد تا در تصميمگيري ما نقش اساسي ايفا كند، ميتوانيم براي لحظهاي علامت ايست يا توقف را در ذهن مجسم كنيم. اين توقف امكان نگاه كردن به خود، به هيجان و به عواقب هيجاني موردنظر را به وجود مي آورد. اين بازنگري آگاهانه ميتواند ما را از گزندهاي هيجاني و آثار مسموم آن در عمل، آگاه كند.
2. تكنيك تمرين آرام سازي خود: در لحظههاي هيجاني، نظير: عصبانيت، استرس و سردرگمي حالت منفي در ما ايجاد ميشود. انجام تمرين آرام سازي موجب ميشود كه بتوانيم آگاهانه گرفتگي ذهني و روحي را به آرامش و انبساط تبديل كنيم. نكته مهم اينكه گرفتگي هيجاني به طور معمول با پاسخهاي نامناسب همراه است، درحالي كه انبساط و رهايي از گير هيجاني، ما را براي دادن پاسخهاي مناسب آمادهتر ميكند.
3. تكنيك تصويرسازي: با تجسم يك صحنه وحشتناك و خود را در قعر يك چاه تاريك و بدبو احساس كردن، ضربان قلب شما سريعتر خواهد شد. حال احساس منظرهاي زيبا، نظير جوي آب روان و رايحه گل ياس موجب خواهدشد كه تغييرات فيزيولوژيكي متفاوتي را تجربه كنيد كه كاملا متفاوت با حالت پيشين است. نكته عملي در اين زمينه، ارتقاي توانمندي دروني با استفاده هشيارانه از تخيل خلاق در مديريت هيجانهاست. بيترديد كليدهاي بزرگي، مانند: ايمان، اميد و دعا باعث حذف تصويرهاي تاريك و گرفته و خلق تصويرهاي باز و فراخ ميشوند. انسان نااميد، تصويري جز يك مانع بزرگ نمي بيند. در مقابل انسان اميدوار ، موانع و ديوارها را تعيين كننده نمي داند. او ميتواند با توكل به خدا بر فراز موانع پرواز كند. نتيجه عملي اين تصويرسازي همراه با توكل، معنادار كردن گزينه هاي ديگري است كه در كنار گزينه تحميل شده ناشي از نااميدي، وجود دارند. مولانا ميگويد:
تا تو تاريك و ملول و تيره اي دان كه با ديو لعين همشيرهاي. تاريك بودن و قطع اميدكردن نشان از قطع ارتباط با خداوند و همجواري با شيطان است. درحالي كه انسان متوكل و اميدوار با جستجوي وجوه مختلف، باعث بيداري و انگيزش خلاقيت خواهدشد. بنابراين تصويرسازي آگاهانه و مستمر، موجب آسان سازي خلاقيت مي شود.
4. تكنيك فرايند انگيزشي: افرادي كه در ايجاد انگيزشها تصويرهاي مثبت دارند، داراي هوش هيجاني بالا هستند. براي مثال اين گونه انسانها پيش از رسيدن به قله كوه، خود را بالاي كوه احساس مي كنند. انسانهاي اميدوار خلاقيت بيشتري دارند و درنتيجه كمتر دچار نوسانها مي شوند.
5. تكنيك متوقف كردن تغذيه افكار منفي: با متوقف كردن غذا دادن به افكار منفي و مخرب خود، ميتوانيم اميد و نشاط را جايگزين آنها كرده، درنهايت به نوعي آگاهانه بر هيجانها مديريت كنيم. باتوجه به آنچه در مورد تكنيكهاي مديريت هيجانها گفته شد موفقترين مديران كساني هستند كه توانايي درك آنچه كه كارمندان حس ميكنند دارند، از سوي ديگر مديران موفق مديراني هستند كه مي توانند هيجانهاي خود را به خوبي مديريت كنند.
هوش هيجاني و ارتباطات
هوش هيجاني اصولا در ارتباطات تجلي مي يابد. اين ارتباطات از سويي حوزه درون فردي (ارتباط فرد با خود) و از طرف ديگر قلمرو ميان فردي (ارتباط فرد با ديگران) را دربرمي گيرند. در قلمرو فردي، هوش هيجاني به قابليتها، شايستگيها و توانمنديهايي مي پردازد كه ارتباط فرد با خود را تنظيم مي كنند. در اين حوزه با ويژگيهايي، مانند: آگاهي به خود، اعتماد به نفس، مديريت هيجانها و ابتكار عمل سروكار داريم. در قلمرو اجتماعي، هوش هيجاني به قابليتهايي مي پردازد كه ارتباط فرد با ديگران را سامان مي بخشند، ويژگيهايي، مانند: همدلي، آگاهي سازماني، مديريت تضاد و تعارض، كارگروهي، نفوذ، پرورش ديگران و ارتباط موفق با ديگران، كه در اين حوزه قرار ميگيرند.
هوش هيجاني مجموعهاي از مهارتها است كه اغلب آنها از راه آموزش قابل يادگيري و تقويت هستند. بر اين اساس تعجب ندارد كه مدارس را به عنوان مكان اصلي پرورش و ارتقاي هوش هيجاني در نظر بگيريم.
تعامل بين هوش هيجاني فردي و هوش هيجاني گروهي، مي تواند اثربخشي و كارايي بيشتري را در سازمان، درپي داشته باشد.
هوش هیجانی و نقش آن در سازمان ها
هوش هیجانی (EQ) سالها است مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است . از حدود 20 سال پیش به این سو ، مفهوم هوش هیجانی بر بهره هوشی (IQ) چیره شد. اقبال پژوهشگران به هوش هیجانی از آن رو بود که در عمل میدیدند بسیاری از مدیران ارشد و کارشناسان برجسته به رغم توانمندیها و هوش بالا ، کامیابیهای درخشانی ندارند و از همه مهمتر آنکه گاه حضور آنان در مجموعه اختلال برانگیز است، فضای تفاهم به تنش تبدیل شده ، میزان استرس کاری افزایش یافته ، انگیزهی کارکنان کاهش یافته و در نهایت بهرهوری روند نزولی خود را طی میکند. چنین رویدادهایی، فضای بیشتری را برای مفهوم هوش هیجانی گستردهتر ساخت. به مرور این مفهوم از حوزهی علوم تربیتی و روانشناسی به سایر حوزهها به ویژه حوزهی مدیریت، مدیریت بازرگانی و حوزهی مدیریت بازاریابی گسترش یافت.
در این باره باید بیشتر صحبت کنیم اما به اجمال توضیحاتی در پی می آید که تا حدودی به شاخصهای هوش هیجانی اشاره دارد. همچنین تمایز بین این هوش (هوش هیجانی) و هوش بهر (IQ) را مشخص می سازد.
قطعاً با ملاحظهی عوامل تشکیل دهندهی هوش هیجانی میتوانیم دریابیم افرادی که در این ویژگی نمرات قابل
ملاحظه ای به دست میآورند میتوانند کامیابیهای وسیعی در حوزهی مدیریت خود بیافرینند ، همچنین کارکنان را همچون یاران همراه خود ارزیابی می کنند که همگی به خوبی و با رضایت برای کسب موفقیتهای شخصی و سازمانی میکوشند.آيا آدمها هوش عمومي دارند؟ مفهوم سن عقلي و هوشبهر بر اين ايده متکي است که هوش يک توانايي عمومي است. چارلز اسپيرمن معتقد بود آدمها هوش عمومي و هوش اختصاصي دارند. به نظر اسپيرمن، عملکرد اشخاص در آزمونهاي هوش به اين دو عامل برميگشت. اسپيرمن نظريهاش را با استفاده از فن تحليل عامل آزمونهاي هوش، تدوين کرد. تحليل عاملي، روشي آماري است که همبستگي نمرات آزمون را تعيين کرده و خوشهها يا عواملي که توانايي خاصي مثل استدلال کلامي يا رياضي را اندازه ميگيرند، مشخص ميکند. فرض کنيد يک نفر مهارتهاي موسيقايي بالايي دارد ولي در رياضي يا زبان انگليسي عملکرد خوبي ندارد. لودويگ فون بتهوون آهنگساز مشهور، چنين آدمي بود. آيا بتهوون آدم «کم هوشي» بود؟ هرگز! هاوارد گاردنر دامنه مولفههاي هوش را گسترش داده تا مهارتهاي موسيقيايي را نيز در بر گيرد. ده شکل مختلف هوش بر اساس تحقيقات هاوارد گارنر و چارلز هندي:
1. هوش گفتاري= توانايي براي صحبت کردن و فرمان زباني ماست.
2. هوش رياضياتي= هوشي است که براي اندازه گيري بهره هوشي استفاده مي شود و توانايي استفاده
ماهرانه از اعداد ( چهار عمل اصلي ) ماست.
3. هوش فيزيکي= توانايي کاربرد زمان بندي و هماهنگ در حرکات بدني ماست.
4. هوش موسيقي= توانايي خلق موزيک در سطوح برجسته5. هوش بصري ـ فضايي= توانايي ديدن و بوجود آوردن شکل ها ـ فرم ها و الگوها.
6. هوش ميان فردي= توانايي براي ارتباط، مذاکره،تأثير و متقاعد کردن افراد ديگر.
7. هوش درون فردي= توانايي آگاهي يافتن از خود.که هستيد، که نيستيد، چه مي خواهيد، چه نمي خواهيد و …
8. هوش کارآفريني= توانايي ديدن فرصت هاي داد و ستد.
9. هوش درون يافتني= توانايي براي حس درستي يا نادرستي يک موقعيت، قضاوت کردن مردم به طور سريع و صحيح.
10. هوش انتزاعي= بدست آوردن ايده يا تصوير ناگهاني که به شکل يک ترکيب جديد از چند عامل باشد.
هوش عقلی چیست؟
هوش عقلی ارثی بوده و همان هوشی است که در حل یک مسأله ریاضی، در طرح و اجرای یک پروژه عظیم، در اختراع و اکتشافات علمی و به طور کلی در کلاس درس به ما کمک می کند.
نظرات شما عزیزان: